اینکه در قرآن کریم فرمود : انبیاء آمدند تا معلّم کتاب و حکمت باشند از یک سو ، و تزکیه کننده نفوس باشند از سوی دیگر؛ برای آن است که بشر با آن شئون علمیاش به اندیشههای خوب میرسد و مطالب را خوب درک میکند، و با آن شئون عقل عملیاش، به انگیزه میرسد .
در قرآن کریم فرمود : مهمترین کار انبیاء آن است که به مردم هم ،بینشهای علمی بدهند ، و هم گرایشهای عملی . هم به آنها چیز بفهمانند ، و هم در آنها شوق و رغبت ایجاد کنند . هم آنها را صاحب اندیشههای ناب کنند ، هم آنها را دارای انگیزههای سالم . مشکل بشر یا در نداشتن اندیشه صائب است ، یا در نداشتن انگیزه سالم . جامعه یا گرفتار جهل علمی است که نمیداند چه بکند ، یا مبتلا به جهالت عملی است که در عین حال که میداند باید چه بکند ، گرفتار شهوت و غضب است ؛ خود خواهی است ، خود پرستی است ، هوا مداری است و مانند آن .
اینکه در قرآن کریم فرمود : انبیاء آمدند تا معلّم کتاب و حکمت باشند از یک سو ، و تزکیه کننده نفوس باشند از سوی دیگر؛ برای آن است که بشر با آن شئون علمیاش به اندیشههای خوب میرسد و مطالب را خوب درک میکند، و با آن شئون عقل عملیاش، به انگیزه میرسد .
قلمرو فعالیتهای (اندیشه) و (انگیزه) در حوزه جان انسان
گاهی انسان چیزی را نمیداند ، نظیر جاهلانی که درس نخواندهاند و در اثر درس نخواندن مبتلا به مفاسد اخلاقیاند . گاهی انسان چیزی را میداند ، ولی گرفتار فقدان عقل عملی است ؛ مثل عالمان بی تقوا .
عالم بی تقوا مشکل اندیشهای ندارد ؛ او مبتلا به فقدان انگیزه است . ما همانطوری که در بیرون ، یعنی در سطح جسممان با بعضی از قوا درک میکنیم ، با بعضی از قوا کار میکنیم و بخش ادراکیمان جدای از بخش تحریکی ماست ، با چشم و گوش چیز میفهمیم ، با دست و پا کار میکنیم ؛ در درون ما هم همین دو شأن هست. ما با بخشی از شئون، چیز میفهمیم و با بخشی از شئون، تصمیم میگیریم . تصمیم گیری و عزم، بر عهده بخشی از شئون درون ماست ، و اندیشه و جزم به عهده بخش دیگر است .
پیامدهای ضعف قوای اندیشه و انگیزه برای انسان
مطلب دیگر آن است که : همانطوری که ما در سطح بیرون ، یعنی در فضای جسم، گاهی دارای چشم و گوش سالم هستیم ، ولی دست و پای ما فلج است ؛ یا گاهی دارای دست و پای سالمیم ، ولی چشم و گوش ما سالم نیست ؛ گاهی هر دو قسم سالم است ، گاهی هر دو قسم مریض ؛ در درون ما هم همین 4 قسم هست .
اگر در بیرون بعضیها چشم و گوششان سالم است ؛ یعنی خوب میبینند ، خوب میشنوند ؛ ولی انسان ضعیفیاند ، دستشان ضعیف است ؛ اینها خوب میفهمند ، امّا نمیتوانند خوب عمل کنند ؛ مثل آدم فلج . وقتی میبیند اینجا خطر است ، یا آتش سوزی شد ؛ میفهمد آتش سوزی است ، خطر را احساس میکند ، ولی قدرت رفتن ندارد ؛ همان جا میسوزد .
یا کسی که دست و پای او سالم است ، ولی گرفتار ثقل سامعه است ؛ این بوق اتومبیل را نمیشنود که الآن اتومبیل با سرعت دارد میآید . چون درک نمیکند ، نمیشنود ؛ قدرت رفتن دارد ، همان جا میایستد و تصادف میکند و میمیرد . مشکل آن آقا نداشتن نیروی ( تحریک ) است ، مشکل این آقا نداشتن نیروی ( ادراک ).
در فضای درون ما هم همین طور است ؛ گاهی یک کسی نمیداند چه بد است ، چه خوب است ؛ چه گفته دین است ، چه گفته دین نیست ؛ چه چیز گفته خداست ، چه گفته خدا نیست ؛ و تن به هر کاری میدهد . این مثل آدم کری است که قدرت رفتن دارد ، امّا نمیشنود . صدای انبیاء را نمیشنود ، صدای اولیاء را نمیشنود .
اما بعضی هاکاملاً صدا را میشنوند ، کاملاً میبینند ، امّا فلجند ؛ قدرت رفتن ندارند ! اینها عالمان بی تقوایند . عالم بی تقوا مشکل علمی ندارد . اینکه میبینید دستش در موقع گناه نمیلرزد ؛ جایی که نباید امضاء بکند ، امضاء میکند ؛ پولی که نباید بگیرد ، میگیرد ؛ جایی که نباید برود ، میرود ؛ این معلوم میشود از نظر دستگاه عزم ؛فلج است . عالم بی تقوا این است !
گاهی انسان چیزی را نمیداند ، نظیر جاهلانی که درس نخواندهاند و در اثر درس نخواندن مبتلا به مفاسد اخلاقیاند . گاهی انسان چیزی را میداند ، ولی گرفتار فقدان عقل عملی است ؛ مثل عالمان بی تقوا . عالم بی تقوا مشکل اندیشهای ندارد ؛ او مبتلا به فقدان انگیزه است
اینها درد مشترک ماست . قرآن کریم به هر دو بخش پاسخ میدهد ؛ یعنی هم ما را عالم میکند ، هم ما را عاقل میکند . به ما میگوید چه بد است ، چه خوب است ؛ بعد به ما میگوید : چه جور تصمیم بگیر که آبرویت نرود .
به ما میگوید : شما یک دشمنی دارید که با مال و جانتان کار ندارد ، با سرزمینتان کار ندارد ؛ و آن اهریمن و شیطان است .
آن دشمن ،نظیر دشمن بیرونی نیست که برای بدست آوردن نفت و گاز بجنگد ، یا برای زمین و ثروت بجنگد ! آن فقط دو چیز میخواهد از شما ؛ یکی ( دین ) و یکی ( آبرو ) .
شیطان که با مال آدم کار ندارد ، شیطان که با جان آدم کار ندارد ؛ او اسیر میخواهد ، نه کشته ! در جنگهای بیرونی مثل این دردمنشان اسرائیل ، انگلیس ، آمریکا ؛ اینها میکوشند تا به نفت و گاز برسند .
امّا شیطان اینها را نمیخواهد! شیطان دین میخواهد و آبرو . اوّل انسان را مسلوب الیمان میکند ، بعد مسلوب الحیثیّه میکند . چون ممکن است کسی معاذ الله کافر شده باشد ، دینش را از دست بدهد ؛ ولی بالأخره در جامعه خودش ولو حالا کافر ، یک زندگی آبرومندانه دارد ؛ شیطان آن را هم به غارت میبرد . آن وقت یک انسان مسلوب الحیثیّه در زباله است ! یک آدم بی آبرو چه حیثیّتی دارد ؟!
لزوم ایستادگی انسان مؤمن در برابر دشمنان (بیرونی) و (درونی)
پس این پیام قرآن کریم است که : بدانید دشمنی دارید . آن آیاتی که مربوط به جهاد و مبارزه و حفظ وطن است ،در قرآن کریم ؛ فراوان است. امّا آن بخشی که مربوط به اصلاح خود ماست ؛ به ما گفته شد : شما یک دشمنی دارید که کاری با مالتان ندارد ! او شما را میخواهد اسیر بگیرد ، نه بکشد ؛ چون با شما کار دارد .
میخواهد شما بنده او بشوید . زمانی او شما را برده میکند که شما را زنده بگیرد . وقتی زنده گرفت ؛ اوّل ایمانتان را از بین میبرد ، بعد حیثیتتان را ، بعد سواری می گیرد از شما.
در سوره مبارکه اسراء فرمود: شیطان صریحاً اعلام کرده که : این کسی که تو او را بر من گرامی داشتی ؛ " لاحتن کنّ ذر یّته (1)، من آنها را احتناک میکنم." یعنی اینها را در اختیار میگیرم.
شما در سوارکاری و مسابقههای اسب سواری دیدید؛ حنک اسب ، افزار اسب ؛ حنک و تحت حنک این اسب در اختیار سوارکار است .
وقتی انسان از اینجا سفر میکند ، حالا بعد از 80 سال یا 100 سال. قرآن میفرماید : انسان که میمیرد ، مثل یک درخت نیست که خشک بشود !! او یک مرغ باغ ملکوت است ؛ این قفس میشکند ، این مرغ پر میکشد . این همه اندیشهها ، این همه شهود ،این همه علوم ؛ اینها که مردنی نیست ! اگر علوم و افکار و آراء و صفات مردنی نیست ، جان هم مردنی نیست ؛ چون اینها وصف جان است و به جان ما متّکی است
این که در روزنامهها میخوانید ؛ طشت یک کسی از بام افتاد ، به زندان رفت ؛ حالا یا دادگاه ویژه ، یا در اوین ؛ فلان جا رشوهای گرفته ، فلان جا رسوائی مالی به بار آورده ، همین است! و سن جوانی ، بهترین دوران است که آدم به این شیطان سواری ندهد . آدم وقتی بداند چه دشمنی در کمین اوست ، به او سواری نمیدهد! ممکن است یک زندگی سادهای داشته باشد ، ولی با شرافت دارد ! ما همین را میخواهیم .
پایداری اوصاف خوب و بد انسان ، حتی پس از مرگ
وقتی انسان از اینجا سفر میکند ، حالا بعد از 80 سال یا 100 سال. قرآن میفرماید : انسان که میمیرد ، مثل یک درخت
نیست که خشک بشود !! او یک مرغ باغ ملکوت است ؛ این قفس میشکند ، این مرغ پر میکشد . این همه اندیشهها ، این همه شهود ،این همه علوم ؛ اینها که مردنی نیست ! اگر علوم و افکار و آراء و صفات مردنی نیست ، جان هم مردنی نیست ؛ چون اینها وصف جان است و به جان ما متّکی است .
پس اگر اندیشه نمیمیرد ، اندیشور هم نمیمیرد ؛ اگر انگیزه نمیمیرد ، صاحب انگیزه هم نمیمیرد ! حالا اگر کسی با تقوا بود ، مگر تقوا میپوسد ؟! متّقی هم نمیپوسد .
آن کسی که عادل بود ، مگر عدل میپوسد ؟! یا خدای ناکرده اگر ظالم بود ، مگر ظلم میپوسد ؟! ظلم یک وصف نفسانی پایدار است و با ظالم هست . بنابراین ما یک مرغ ملکوتی هستیم که چند روزی قفسی ساختهاند از بدنم . وقتی که میمیریم ، این قفس میشکند و ما به جهان خودمان پرواز میکنیم تا دوباره ذات اقدس له ما را به حالت اوّلیه برگرداند . پس ما هستیم که هستیم که هستیم!! و لذا باید یک زاد و توشه تهیه کرد .
فرمود : این دشمن درون با شما این دو تا کار را میکند : اوّلاً نمیگذارد (عالم ) بشوید ؛ بعد هم اگر عالم شدید ، نمیگذارد ( عاقل ) بشوید ! اگر مسلوب الیمان کرد ، مسلوب الحیثیّه کرد ؛ دیگر کاری با شما ندارد ! این است که به ما مرتب دستور دادند در دوران جوانی ، شب و روز خودتان را کنترل و محاسبه بکنید ؛ ببینید سر جایتان هستید یا نیستید !
چگونه جن در قالب جسم ظاهر ميشود؟
جن یك واقعیت است یا افسانه است؟
قرآن میگوید چگونه تلاوت کن مرا
آیا می دانید نخستین قرآن چاپی ایران از چه زمانی است ؟
اثرات تربيتى، اجتماعى و بهداشتى روزه چيست؟
آوای قرآن - چه کنیم که برده شیطان نشویم ?
فایده های سبزی های برگ سبز در سلامت بدن
38957 بازدید
16 بازدید امروز
37 بازدید دیروز
93 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian